Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه،‌ علی حیدری در یادداشتی نوشت: به نظر می‌رسد بحث حول موضوع عقل بشری مستلزم تحقیق و مطالعه‌ی بسیار در مورد تعریف، نیروی محرکه و جایگاه عقل در نزد مکاتب فلسفی و ادیان الهی است. دیدگاه‌ها نسبت به عقل بشری و رابطه‌ی آن با اختیار وی همان‌گونه که مبرهن است در مکاتب گوناگون متفاوت است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به‌گونه‌ای که برخی از مکاتب معتقد به صرفاً مجبور بودن بشری و برخی معتقد به صرفاً مختار بودن وی هستند اما در میان ادیان الهی؛ اسلام با جایگاهی که برای عقل به‌عنوان یک هدیه‌ی خداوندی قائل گردیده و درعین‌حال پیوندی که میان این عقل با اختیار، آزادی و جبر بشری برقرار ساخته، این دین را از سایر ادیان و مکاتب متمایز ساخته است.

انسان و عقل

زمانی که لفظ انسان استعمال می‌گردد، در نزد ادیان توحیدی موجودی ناطق، متعقل و متفکر که مشتمل بر دو جزء، جسم و روح است تلقی می‌شود. نفس (روح) راکب و جسد (جسم) مرکوب است. (فرهنگ دهخدا به نقل از رسائل اخوان‌الصفا) انسان در دیدگاه ادیان الهی به‌خصوص اسلام به‌عنوان گل سرسبد آفرینش و جانشین خداوند بر روی زمین مطرح می‌گردد.

اما عقل نیروی ادراک آدمی که به کار فهم می‌آید و هم استدلالگر است. (اندیشه قوم، رابطه عقل و دین)

عقل انسان دستگاه خردورزی و از جنبه‌ای وسیله‌ای است برای رسیدن انسان به فضائل و زیبایی‌هایی است که انسان را از سایر موجودات خلقت متمایز می‌کند.

تمامی مکاتب بشری بر عاقل بودن انسان معترف‌اند، لکن وجه افتراق آن‌ها در تعریفشان از عقل و نیروی محرکه‌ای است که برای عقل بشری متصور می‌شوند. عده‌ای از فلاسفه همچون هابز، عقل را همان میل انسان می‌دانند (تاریخ اندیشه‌ی سیاسی در غرب). عده‌ای نیز به‌مانند دکارت با دیدگاهی که برگرفته از نگاه افلاطون است معتقدند که عقل همچون حرکت کورمال فرد نابیناست. بدین معنی که؛ ذهن خود را در مسیرهایی کاوش نشده به کار می‌اندازد، هرچند هیچ امیدی به توفیق ندارد ولی خطر آزمون را به جان می‌خرد فقط برای اینکه بداند، حقیقتی که می‌جوید وجود دارد یا خیر. (مفهوم عقل از دکارت تا هگل از منظری فمینیستی، ژنویولویت، مترجم: مهاجر، محب)

تعاریف از عقل در پندار مکاتب و فلاسفه بسیار اختلافی است بدین گونه که در این مقال نمی‌گنجد اما آنچه اجمالاً می‌توان موردبررسی قرار داد طرز تلقی آنان از نیروی محرکه‌ی عقل بشری است.


الف) مکاتب بشری

 عده‌ای معتقدند که نیروی محرکه عقل بشری اقتصاد اوست. عده‌ای نیز معتقدند که لذایذ و تمنیات جنسی نیروی محرکه عقل است.

مارکسیست‌ها معتقدند که تنها عامل اصیل محرکه عقل، اقتصاد و نیازهای اولیه‌ی زندگی آدمی است و هر آنچه به‌غیراز اعمال و اندیشه‌ی اقتصادی که در جامعه موجود است، تصنع یافته‌ی دست بشر و همگی وابسته به اقتصاد بشری است.

مارکس:


آنچه در رابطه‌ی انسان باکارش و محصول کارش و نیز با خودش صدق می‌کند، درباره‌ی رابطه با سایر انسان‌ها کار و پروژه‌ی سایر انسان‌ها صدق می‌کند (ازخودبیگانگی، سوژه در نظریه‌ی مارکس، پریسا شکور زاده)

در نظریه‌ی مارکسیستی جامعه‌ی انسانی از دو بخش تشکیل‌شده است: زیربنا و روبنا؛ زیربنا شامل نیروها و روابط تولید است که در آن انسان‌ها به تولید ضروریات و نیازهای زندگی می‌پردازند. این روابط، دیگر روابط و همچنین اندیشه‌های جامعه را معین می‌کنند که به آن‌ها روبنا می‌گویند روبنای یک جامعه شامل فرهنگ نهادها ساختارهای قدرت سیاسی، نقش‌ها، آداب مذهبی و دولت می‌شود. (Daniel chandler.Marxist Media Theory، ترجمه ویکی‌پدیا)

بنابراین ادعا؛ دین، فرهنگ، اخلاق، انصاف، عواطف و موارد بسیاری از خصوصیت‌های شاخص انسانی تابع اقتصاد هستند به‌گونه‌ای که اگر اقتصاد نباشد هیچ‌کدام از آن‌ها معنی پیدا نمی‌کنند و در انسان‌ها و جامعه‌ی انسانی تداعی نخواهد شد.

فروید:


فرویدیسم‌ها نیز معتقدند؛ عالی‌ترین قوه‌ی انسانی، قوه‌ی جنسی اوست که مبنای بسیاری از اعمال افراد و وقایع اجتماعی در طول تاریخ بشریت بوده است. فروید حتی پای را تا جایی فرا می‌دهد که با طرح تعریف عقده‌ی ادیپ احساسات جنسی بچه نسبت به والدین جنس مخالف را به‌عنوان اصل مرکزی نظریه روانکاوی خود قرار می‌دهد. این مفهوم نخستین بار توسط خود او در کتاب تفسیر خواب‌ها توضیح داده‌شده است. (Oedipus complex, Britannica concise, ترجمه ویکی‌پدیا)

هابز:


 از دیگر دیدگاه‌ها در میان فلاسفه و مکاتب می‌توان از دیدگاه ‌هابز نام برد که به‌طورکلی نیروی محرکه تاریخ را منافع مادی آدمی می‌داند. در دیدگاه‌ هابز عقل است که باعث می‌شود انسان از وضعیت طبیعی خارج شود و به وضعیت مدنی برسد، در این نیز عقل در خدمت تمایلات و سودهاست و بهترین راه ارضای آن‌ها نشان می‌دهد. (تاریخ اندیشه سیاسی در غرب)

ایدئالیست‌ها:


دیدگاه ایدئالیست‌ها یا همان آرمان‌گرایان نیز در موضوع نیروی محرکه عقل بشر جزء دیدگاه‌های حائز اهمیت است که می‌توان در مقابل دیدگاه‌های فوق‌الذکر بیان نمود. آرمان‌گرایان که بعضاً دیدگاه‌هایی نزدیک به دین مسیحیت دارند، با قبول محرکه‌ها و قوات مادی، شمول دیالکتیک که مستلزم زایش مقوله‌ای از مقوله‌ی دیگر بر اساس نفی است را بیان می‌کنند. هگل راجع به همین موضوع بیان می‌کند که انسان موجودی نیست که تنها به نحو درجه‌ی اول بیندیشد و اندیشه‌ی او صرفاً امور و اشیاء مادی باشد بلکه او به درجه‌ی دوم یعنی به اندیشه هم می‌اندیشد. به‌بیان‌دیگر متعلق فکر و اندیشه نیز می‌تواند خود اندیشه نیز باشد و همین ویژگی اخیر است که ویژگی ممتاز انسان به شمار می‌آید. او همچنین معتقد است؛ اندیشه امری ایستا است و محدود نیست که از همان آغاز همه‌ی عناصر آن حاضر و حاصل باشد. (اطلاعات حکمت و معرفت سال هفتم شماره‌ی یک)

 

 ب) ادیان الهی

مسیحیت:


علمای مسیحی عمدتاً سه دیدگاه نسبت به عقل و وحی دارند:

 1- مسیحیان افراطی: اینان به‌شدت وحی گرا هستند و می‌گویند وحی همه‌چیز را بیان کرده و نیازی به تکاپوی عقلانی نیست و ما بی‌نیاز از علم و فلسفه هستیم.

2- مسیحیان وحی گرا: این گروه ضمن آنکه عقل و فلسفه را می‌پذیرند، وحی را بر اساس معرفت بشری می‌دانند.

3- مسیحیان عقل‌گرا (توافق عقل و وحی): این‌یکی به هیچ‌یک از عقل و وحی بی‌مهری نکرده‌اند و معتدل‌ترین موضع را اتخاذ کرده‌اند. (مجلات طلوع، بهار 1385، شماره‌ی 17)

ناگفته نماند اصل تثلیث که شاخص‌ترین اصل در مسیحیت است و اذعان به وجود سه خدا یعنی پدر، پسر و روح‌القدس دارد با آموزه‌های یگانه‌پرستی مسیحیت در تعارض است. این تعارض خود گویای نامعقول بودن بعضی از اصول تحریفی در این دین می‌باشد. در نظر شهید مطهری مسیحیت با اصل تثلیث عملاً می‌گوید برای دین‌دار بودن باید عقل را کنار گذاشت با این توجیه که دین از عقل برتر است و عقل در آن حد نیست که در دین ورود کند.

اسلام:


دیدگاه‌ها نسبت به عقل و وحی در میان علمای فقه امامیه عموماً به دو دیدگاه تقسیم می‌شود که به بررسی آنان می‌پردازیم:

1) اخباری گری: این دیدگاه از قرن 3 تا 12 هجری قمری جریان داشت که در استنباط احکام عملی به مطلق اخبار و احادیث اکتفا می‌کردند. آنان معتقد بودند که هر آنچه در متن قرآن و سنت آمده باید عیناً و بدون هیچ قید و شرطی عمل شود؛ بنابراین دیدگاه همه‌ی افراد جامعه می‌توانند از متون دینی احکام عملی را استنباط کنند در این دیدگاه اهمیت به‌کارگیری عقل برای استخراج احکام و دستورات عملی به‌شدت منحط شمرده‌شده. عملاً مقید و مشروط بودن برخی از احکام را انکار می‌گرداند. این رویکرد پس از قرن 12 هجری و مبارزاتی که میان اصولیون با جریان اخباریون داشتند، مخصوصاً با تلاش‌های علمایی چون؛ آقا وحید بهبهانی، شیخ مرتضی انصاری و شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء به اضمحلال کشیده شد.

2) اصولیون (مجتهدین): وجه افتراق این رویکرد در فقه امامیه با اخباریون در بهره‌گیری از عقل در استنباط احکام عملی، مقید دانستن برخی از فرامین، ارزیابی احادیث با عقل و قرآن برای تفکیک کردن احادیث معتبر از نامعتبر و اجباری دانستن تقلید از مجتهد برای عمل به فرامین و دستورات دینی است.

مجتهدین از چهار منبع برای استخراج احکام و فرامین بهره می‌گیرند: قرآن، سنت، اجماع و عقل در همین جهت اصولیون عقل را در قالب علم اصول اصالت بخشیده‌اند فلذا اصل ملازمه برای اثبات این مدعا بسیار استعمال می‌گردد. «کلُّ ما حکم به العقل حکم به الشّرع و کلّ ما حکم به الشّرع حکم به العقل».

در نظر ادیان الهی بالأخص اسلام عقل بشری و تاریخ وی تنها تک عامل ندارد و نیروی محرکه آن‌یکی نیست. در دیدگاه اندیشمندان دینی و حتی بسیاری از متفکران غیردینی (ازجمله راسل) تک عاملی پنداشتن نیروی محرکه‌ی عقل، عوامانه و غیرمعقول است. آنان اثبات این ادعای خود از شواهد تجربی، یافته‌های علمی و شواهد تاریخی یاری جسته‌اند. این دیدگاه همان‌گونه که می‌پذیرد که اقتصاد، تمنیات جنسی، جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی می‌تواند نیروی محرکه‌ی عقل باشد همان‌طور بین می‌دارد که عاطفه، ایثار، اخلاق، ازخودگذشتگی، حقیقت‌جویی، کمال طلبی و دین‌داری می‌تواند نیرومحرکه عقل و تاریخ بشری باشد.

بنا بر ادعای مادی‌گرایان چگونه می‌توان رابطه‌ی یک مادر با فرزندش و عواطف و زحمت‌های او را در قالب تک عاملی اقتصادی و صرفاً منفعت‌گرایی گنجاند. چگونه می‌توان آرمان‌طلبی‌ها و ازخودگذشتگی‌های آزادگان جهان و بزرگان تاریخ را در این قالب گنجاند.

استاد شهید مطهری با اذعان به این مسئله که هیچ شخصی منکر تأثیر اقتصاد، منفعت‌طلبی، جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی در بشر نیست اما اینان را تمام مطلب نمی‌داند. بلکه با استناد به شواهد تاریخی تجربی و دستاوردهای علمی، مفاهیمی چون؛ دین، ایثار، حقیقت‌طلبی، صداقت طلبی را مؤثر در عقل بشری و تاریخ بشریت می‌داند.

منبع: فارس

کلیدواژه: انسان و عقل اخباریون اصولیون مارکسیست هابز فروید ایدئالیسم نیروی محرکه ادیان الهی دیدگاه ها عقل و وحی عقل بشری انسان ها ی انسان عده ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۴۷۹۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نور فلسفه و حکمت، روشنی‌بخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان

فلسفه و حکمت، دو نوری هستند که به روشن‌تر شدت مسیر پیشرفت نصف جهان کمک شایانی کردند و در همین راستا، علما و حکمایی‌ پرورش یافتند که مسیر زندگی و درس‌های مکتب‌ آنان، جزئی از هویت اصفهان شده‌اند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، برخی معتقدند که با پیشرفت دانش و مادی‌گرایی، دیگر فلسفه و حکمت، مخصوصاً از نوع اسلامی، کارایی ندارد در حالی که تعالیم آن، باغ بزرگی است که درخت علوم مختلف در آن ریشه زده و به ثمر می‌نشیند.

از خوشبختی اصفهانی‌هاست که علما در این شهر نمی‌میرند بلکه با گذشت صدها سال، همچنان نام و یادشان زنده است و تعالیمشان، راهگشای حقیقت جویان است؛ آنچنان که تخت فولاد به‌عنوان یک قبرستان، توانسته زنده‌ترین انسان‌های تاریخ را در آغوش خاک خود جای دهد و بر همین اساس علی کرباسی‌زاده، مدیر خانه حکمت اصفهان اظهار می‌کند: نگاه به زیست و زندگی حکماً و فیلسوفان در اصفهان، موضوع مهمی است و اگر بخواهم به دوران صفویه که موجب تشکیل مکتب اصفهان شد اشاره کنم، زندگانی میرفندرسکی میرداماد و به ویژه نحوه زیست شیخ بهایی می‌تواند به این موضوع کمک کند.

وی می‌افزاید: می‌توان گفت جامعیتی که علمای ما در آن زمان و چه در زمینه‌های فلسفه، عرفان و کلام و چه در موضوعات فقه و تفسیر و حدیث، باعث شد حوزه علمیه اصفهان یک حوزه بسیار درخشان در تاریخ و تمدن ایران شود و تأثیری که بر زندگی مردم اصفهان و بقیه شهرها گذاشت، این بود که توانستند تعادلی بین جنبه‌های مختلف تن و جسم با روح و نفس برقرار کنند به ویژه اینکه در حکمت موضوعی داریم که چگونه بین اعضای مختلف بدن و روح انسان، تعادل برقرار کنیم؛ همچنین تأثیر حکماً و فیلسوفان، طوری بوده که توانستند پیدا و ناپیدا در زندگی همه مردم تأثیر مثبت بگذارند.

مکتب اصفهان، دلیلی بر ادامه‌دار بودن فلسفه اسلامی

مدیر خانه حکمت اصفهان ادامه می‌دهد: درخصوص راز پویایی و ماندگاری حکمت، زیست حکمای ما در اصفهان و تلاش آن‌ها برای کمک به رفع تعارضاتی که در هر زمان در فرهنگ به وجود می‌آمد، قابل توجه است، مثلاً از میرداماد تا میرفندرسکی تا آقاحسین خوانساری، جهانگیر خان قشقایی و حاج آقا رحیم ارباب که هرکدام با نوعی از این تعارضات رو به رو می‌شدند و تلاش می‌کردند از یک طرف با علما و دانشمندانی که در علوم ظاهری کار می‌کردند و از طرف دیگر با حاکمان و حکومتیان، طوری تعامل کنند که با حمایت دولت مردان، مکاتب فلسفی و حکمتی زنده بماند و بهترین نشانه آن در ایران، مکتب اصفهان برای کسانی است که فکر می‌کنند دیگر فلسفه اسلامی در کار نیست.

کرباسی‌زاده خاطر نشان می‌کند: بحث تلاقی ادیان در حوزه مکتب فلسفی اصفهان هم اتفاق افتاده که محل تلاقی اشراق، عرفان، حکمت و کلام است؛ یکی از دلایل پویایی تاریخ فلسفه حکمت در ایران و اصفهان این است که دل و عقل به یک نقطه مشترک برسند و بهترین نمونه آن شیخ بهایی است که چه در اشعار او چه کتاب‌هایش، هدف نهایی دل و عقل را یکی می‌بیند؛ در واقع روحی که در آثار معماری اصفهان و یا در مشهد وجود دارد و شیخ بهایی در بنای آن‌ها دارای تأثیر مستقیم است، به دنبال وحدتی بین دانش‌ها می‌گردد و می‌داند نقطه اشتراک همه آن‌ها عرفان و اشراق است.

وی با بیان کتاب اینکه رساله صناعیه از میرفندرسکی که از حیث موضوع در کل تاریخ تفکر، بی نظیر است و قبل و بعد آن هیچکدام از حکماً، مستقیماً به بحث صنعت، هنر و پیشه و فن، نپرداختند، می‌گوید: میرفندرسکی معتقد است که پیشه، یک امر الهی است و هرکس برای پیشه‌ای زاده شده، که از نبوت و امامت، شروع و به طبقات پایین‌تر می‌رسد؛ در واقع می‌گوید رابطه صنعت با زندگی انسان، مانند رابطه بدن اجزای بدن و روح است؛ مردم اصفهان باید قدر خود را بدانند زیرا در شهری زندگی می‌کنند که هر دوره آن، افتخارآمیز است و پایتخت حکومت‌های مختلف بوده، طوری که بزرگ‌ترین متدینان به هر دینی در این شهر به دنیا آمدند و یا تربیت شدند که این موضوع از آثار به جا مانده، پیداست؛ بیهوده نیست که وقتی شاه اسماعیل به اصفهان آمد و متوجه مدارس متعدد علمی و رفت و آمد دانشجویان و طلاب شد، گفت اگر از این جنگ آخر، جان سالم به در ببرم، اینجا پایتخت قرار می‌دهم که این کار توسط شاه عباس کبیر انجام شد و امروز با چنین پیشینه درخشانی به مراتب جلوتر افرادی هستیم که دارای چنین هویتی نیستند.

ایرانی که میراث‌دار باستان و اسلام است

علیرضا فرهنگ، محقق و پژوهشگر حوزه ادیان نیز اظهار می‌کند: امروزه در ایران میراث دار دو فرهنگ عمیق هستیم، یکی از آن‌ها، فرهنگی است که از ایران باستان و دیگری از اسلام به ما رسیده است؛ کوروش کبیر شخصیتی بود که اولین امپراتوری چند ملیتی و چند دینی را پایه گذاری و آشتی و همزیستی بین ادیان را ایجاد کرده است، شخصیت کوروش به نحوی است که در کتاب مقدس یهودیان، او را مسیح خدای یهود معرفی کردند و هم از استوانه کوروشی که در بابل به جا مانده، کوروش می‌گوید که من را خدای بابل صدا زد تا دین را اینجا اصلاح کنم؛ در قرآن به اعتبار مفسرینی مثل علامه طباطبایی، ذکر ذوالقرنین اشاره به کوروش دارد؛ جالب اینجاست که امروز نمی‌دانیم دین خود کوروش چه بوده‌است زیرا با هر دینی متناسب با همان دین برخورد می‌کرده و به همین روش توانسته امپراتوری پایداری ایجاد کند که صدها سال استوار بماند.

وی می‌افزاید: در اواخر ساسانی، انحصارگرایی دینی رخ می‌دهد که منجر به ضعف این امپراتوری و از هم گسیختگی آن می‌شود و اسلام این دیدگاه را دوباره احیا می‌کند؛ قرآن از بین تمامی کتب مقدس به طور خاص تری به تفضیل، تفسیر و تأیید ادیان دیگر پرداخته‌است؛ در آیات ۴۴ تا ۴۸ صورت مائده دستور قرآن به سه دین یهودیت و مسیحیت و مسلمان این است که با یک دیگر درگیر نشوید بلکه در نیکی‌ها از هم سبقت بگیرید، در حالی که متأسفانه امروزه شاهد جنگ بین ادیان مختلف هستیم و شاید این الگوی زیبا بتواند یک راهنما برای همزیستی ادیان متفاوت باشد.

فرهنگ ادامه می‌دهد: اولین کسی که تاکید بر همزیستی دارد ابوریحان بیرونی است که کتاب ماللهند را می‌نویسد؛ در آن زمان، دید مردم این بود که هندوها بت پرستند درحالی که ابوریحان، به عنوان یک مسلمان مقید، از آن‌ها دفاع می‌کند و آن‌ها موحد می‌داند؛ میرفندرسکی که خانه حکمت در کنار مزار اوست، بیش از ۱۰ سفر به هند داشته و کتاب «جوگ باسشت» که کتاب مهمی برای آن‌هاست، به فارسی ترجمه کرده و تحقیقات زیادی در این حوزه داشته است.

اصفهان موزه‌ای است که تمام ادیان را در خود جای داده است

وی خاطر نشان می‌کند: هاتف اصفهانی که ترجیع بند آن شاهکار ادبیات ایران است، بخش اول با آئین زرتشت شروع می‌کند و آن را به حق و یکتا پرست می‌داند؛ در بخش دوم به مسیحت اشاره می‌کند و دوباره به همان موضوع می‌پردازد؛ جالب اینجاست که هاتف در زمانی می‌زیسته که تقریباً دیدگاه تعصب آمیزی نسبت به علما وجود داشته‌است و با این حال، به طور تمام قد از ادیان مختلف دفاع می‌کند.

محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با بیان اینکه بعد اسلام اصفهان حدود ۴۰۰ سال، پایتخت بوده و به نوعی، زبده فرهنگ تمدن ایرانی اسلامی است، می‌گوید: اصفهان، هنوز هم موزه‌ای است که تمام ادیان را در خود دارد و هیچ گاه شاهد درگیری بین آن‌ها نبوده‌ایم؛ در واقع با روی باز، روابط خیلی خوبی در تمامی حوزه‌ها بین این افراد وجود دارد.

وی بیان می‌کند: شرایط امروز جهان شرایط خاصی است و در طول تاریخ چنین شرایطی را نداشتیم، رشد علم و فناوری، کاملاً بر رفاه انسان متمرکز است و با خودش نوعی انسان‌گرایی آورده که این دو به تدریج باعث شده انسان امروزی از متافیزیک و حوزه روح جدا شود و روز به روز، بیشتر شاهد دین گریزی و دین ستیزی باشیم، این الگوی جهان مدرن، سکولاریسم است یعنی بی تفاوتی به ادیان در حالی که کوروش و قرآن این‌طور برخورد نمی‌کنند و اتفاقاً ادیان را تشویق می‌کند که در حوزه خود فعال‌تر باشند؛ در مقابل، برخی دین گرایان به افراط گراییدند و حتی به مبارزه‌های تسلیحاتی مثل داعش و صهیونیسم روی می‌آورند.

محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با اشاره به اینکه باید راه تعادل را در پیش بگیریم و الگوی موفقی داریم که هزاران سال جواب داده‌است، اظهار می‌کند: از نمونه‌های همکاری که بین ادیان در اصفهان وجود دارد می‌توان گفت اولین بار، صنایع چاپ و تجارت ابریشم را ارامنه به اصفهان آوردند و دانش‌های یهودیان در مسائل مختلف مورد استفاده قرار گرفته‌است؛ زرتشتیان، مفاهیم حکمتی را به از پیش از اسلام به پس از آن منتقل کردند، مانند کتاب ابن‌مسکویه که به خرد و حکمت ایران باستان می‌پردازد و این همکاری باعث درخشش شده است؛ بزرگمهر حکیم می‌گوید که همه چیز را همگان دانند و کسی که انحصارگرا شود و تعصب بورزد، موقعیت‌های خود را از دست می‌دهند.

به گزارش ایمنا، مکتب فلسفی اصفهان مکتبی که اعتقاد به جمع فلسفه با دین داشت و در بستر اندیشه شیعی در دوره صفویه شکل گرفت و نقش به‌سزایی در فلسفه اسلامی داشت؛ این مکتب را همچنین دوره نوزایی فلسفه ایران نامیدند که متأثر از فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، عرفان و اصول عقاید شیعه بود و نکته قابل توجه آن است که تمامی فیلسوفان مکتب اصفهان شیعه دوازده امامی هستند و بیشترشان درصدد تطبیق مطالب فلسفی با معارف شیعی برآمده‌اند؛ بر این اساس باید گفت که اصفهان نه تنها در هنر و معماری بلکه در علوم دینی و اندیشه نیز سرآمدی میان دیگر نقاط بوده و یکی از مهم‌ترین مصادیق آن که امروزه نیز به‌طور عینی مشهود است، هم‌زیستی ادیان در این شهر و استان است.


کد خبر 748023

دیگر خبرها

  • معلمی سنگین‌ترین مسوولیت عالم است
  • تدریس برترین دانش‌های نظامی در نیروی زمینی ارتش
  • جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه جایگاه بی‌نظیری دارد
  • حکمت عفاف و حجاب در ادیان آسمانی
  • همایش بین‌المللی نهج‌البلاغه و حمایت از فلسطین
  • در سال جهش تولید با مشارکت مردم، نواقص گذشته جامعه کارگری برطرف شود/ نیروی کار و کارگر موتور محرکه اقتصاد کشور است
  • امام جمعه قم: از نیروی انتظامی و کسانی که زخم زبان‌ها را به جان خریدند تشکر می‌کنیم
  • (عکس) هزینه ۱۲۵ میلیون تومانی گلزار برای دیدن لبرون جیمز | گلزار در جایگاه VIP و پشت‌سر پادشاه NBA
  • نور فلسفه و حکمت، روشنی‌بخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان
  • دیدگاه مکاتب فلسفه یونانی درباره سعادت انسان